خاطرات بنایی- قسمت سیزدهم(کاشی چسبی یا دوغابی؟)

ساخت وبلاگ

بعد از اینکه فریبرز شرح وظایف آقای مشهدی رو گفت، آقای مشهدی رفت و بلافاصله کاشیکار که یک آقای مسن و کم حرف و جدی بود، زنگ در خونه رو زد و وارد شد.
فریبرز با اینکه خودش خیلی ابهت و جذبه داره، اما به خاطر سن و سال کاشیکار، خیلی به او احترام می ذاشت و روی حرفش حرف نمی زد. (فریبرز خیلی مودبه، در طول بنایی ندیدم به هیچ کس بی احترامی یا تندی کنه، نه به کارگر و نه به بنا)
از فریبرز فامیلی کاشیکار رو سوال کردم، گفت آقای بخشی، اما چون خودِ فریبرز، آقای بخشی رو معمار صدا می زد، ما هم تا وقتی آقای بخشی تو خونه مون کار می کرد، اونو معمار صدا می کردیم. (محسن فکر می کرد فامیلی کاشیکار معماره فریبرز به محسن گفت معمار، یعنی کسی که در کار بنایی خیلی خبره و وارده، به عبارت دیگه یعنی استاد تمام!)
فریبرز آشپزخونه رو نشون معمار داد و گفت: چون کندن کاشی های قدیمی خیلی سخته، شما کاشی ها رو چسبی کار کنید، در ضمن نیاز نیست پشت کابینتها کاشی بشه، اونجاها رو سیمان سفید می زنیم.
معمار خیلی جدی گفت: من دوغابی کار می کنم، کاشی چسبی به درد نمی خوره و اگه یک تیشه بهش بزنی، خرد و خاکشیر می شه.
فریبرز روی حرف معمار حرف نزد و معمار مشغول متر کردن دیوارها و کف آشپزخونه شد، نوبت به متر کردن حمام سابق که رسید فریبرز گفت معمار! کاشی های حمام مشکل نداره، فقط کف حمام رو اندازه بگیرید! من با تعجب گفتم مگه می شه کاشی های حمام رو عوض نکنیم؟ فریبرز گفت ما به کاشی های حمام دست نزدیم که بخوایم عوضشون کنیم، اگه خودتون دوست دارید عوض کنید باید هزینه ی کاشی و مصالح و دستمزد معمار رو خودتون بدید. 
زمانی که کامی اُکی (ok) برداشتن توالت رو داد، ما اینقدر ذوق زده شده بودیم که به تنها چیزی که فکر نمی کردیم بستن قرارداد با فریبرز بود و اینکه همه ی جزئیات رو در قرارداد، مورد به مورد ذکر کنیم، تازه اگر هم ذوق زده نشده بودیم، تجربه ی بنایی نداشتیم و بلد نبودیم چه چیزایی رو باید در قرارداد قید کنیم، در نتیجه الان نمی تونستیم چون و چرا کنیم و باید هر چی فریبرز می گفت قبول می کردیم.
قبول کردم که دیوارهای حمام سابق رو با هزینه ی خودمون کاشی کنیم و دستمزد معمار رو هم خودمون بدیم، معمار بعد ازگرفتن اندازه های انباری (حمام جدید) به فریبرز یک فرصت سه روزه داد تا کاشی های قدیمی آشپزخونه و حمام رو خراب کنه. (فکر می کنم معمار روز چهارشنبه آمد و قرار شد روز شنبه کارشو شروع کنه)
تو این سه روز من فرصت داشتم از دوستان در باره ی کاشی کردن یا نکردن پشت کابینتها سوال کنم، از معمار هم نظرخواهی کرده بودم، همه می گفتند پشت کابینتها رو کاشی ارزون قیمت کنید، سیمان سفید چندان بهداشتی نیست.
فریبرز خودش مشغول کندن موزاییکهای هال برای کار گذاشتن لوله های پکیج شد و آقای رحیم زاده که یک روز در میون نگهبان مجتمع بود تو اوقات فراغتش می آمد و با دستگاه کمپرسور کاشی ها رو می کند، کار بسیار سختی بود و کاشی ها به سختی از دیوار کنده می شد.
فریبرز تو این دو سه روز بارها اصرار کرد که کاشی ها رو چسبی کار کنیم، اما من که حرفهای معمار رو شنیده بودم، پامو تو یک کفش کردم و گفتم کاشی فقط کاشی دوغابی!
آقای رحیم زاده نتونست آشپزخونه رو برای روز شنبه آماده کنه، فریبرز که معلوم بود با معمار خیلی رودربایستی داره، به معمار زنگ زد و گفت کاشی هایی رو که خریدند برای روز شنبه آماده نمی شه، شما روز یکشنبه کار رو شروع کنید. (البته تا حدودی هم درست می گفت چون کاشی ها رو ظهر شنبه تحویل دادند)
در پست بعدی راجع به خرید کاشی و سرامیک می نویسم.

اقتصاد مقاومتی...
ما را در سایت اقتصاد مقاومتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raze-nahan بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 4:54