زان می پریم اینجا...

ساخت وبلاگ

 

فنجان آب فنچ هایم را عوض کردم
و ریختم در چینه‌جایِ خُردشان ارزَن
وان سوی‌تر ماندم
محو تماشاشان.

دیدم که مثل هر همیشه، باز، سویاسوی
هی می‌پرند از میله تا میله
با رَفرفه‌ی آرام پرهاشان.

گفتم چه سود از پر زدن، در تنگنایی اینچنین بسته
که بالهاتان می‌شود خسته؟

گفتند (وبا فریاد شاداشاد):
"زان می‌پریم، اینجا که می‌ترسیم
پروازمان روزی رود از یاد"


محمدرضا شفیعی کدکنی

اقتصاد مقاومتی...
ما را در سایت اقتصاد مقاومتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raze-nahan بازدید : 234 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 11:23